سر گروهبان یه پادگان آموزشی رو کرد به گروهان تحت امرش و گفت:
همه ی شما به خاطر بی نظمی و سرپیچی از دستور باید تنبیه بشید ،
زود نفری ده بار روی زمین شنا برید وشروع کرد به شمردن:
یک،دو،سه،چهار،پنج،شیش،هفت ،هشت،نه…نه…نه…نه…نه…و
همینطور به گفتن عدد نه ادامه داد!
بعد از چند دقیقه یه لبخند کجکی زدو گفت:
میدونم الان دارین تو دلتون بهم فحش میدین ولی این اونیفرمی که تنمه ضد فحشه!
یهو یه صدا از بین گروهان به گوشش خورد:
مگه مامانت هم اونیفرم میپوشه
چند دقيقه كه نشست توجهش به يک دختر خوشگل كه كنار ميز بار نشسته بوده جلب شد.
نيم ساعتي با خودش كلنجار رفت و بالاخره تصميمش رو گرفت و رفت سراغ دختر و با خجالت بهش گفت : ميتونم كنار شما بشينم و يه گپي با همديگه بزنيم و بيشتر آشنا بشيم ؟!
دختر ناگهان و بي مقدمه فرياد زد : چي؟! من هرگز امشب با تو نمي خوابم ؟!!
همه مردم توجهشون جلب شد و چپ چپ به مرد نگاه کردند و سري تکون دادند !
مرد بيچاره سرخ و سفيد شد و سرشو انداخت پايين و با شرمندگي رفت نشست سر جاش ...
بعد از چند دقيقه دختر رفت كنار مرد نشست و با لبخند گفت : من معذرت ميخوام! متاسفم كه تو رو خجالت زده كردم. راستش من فارغ التحصيل روانپزشكي هستم و دارم روي عكس العمل مردم در شرايط خجالت آور تحقيق مي كنم ...!!!
مرد هم ناگهان فرياد زد : چي؟! منظورت چيه كه 200$ براي يه شب مي گيري؟
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
اموزش همه چیز
و آدرس
javad0111.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.